زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
به شب نشسته چرا آسمان بازویت؟ چه کردهاند مگـر با تـوان بازویت؟ به زور تیغ؛ دهان غلاف را بسـتـند که بـرمـلا نـشـود داسـتـان بـازویت شبیه بغض و غرور و دل علی انگار شکسته از دو سه جا استخوان بازویت تمام چرخۀ خلقت میافتد از حرکت همین که درد میافتد به جان بازویت چگونه دق نکـنم در عـزای بازویت فـدای لـرزش دستت فـدای بـازویت جهان که دست به دامان توست جای خودش دخیل بسته «وَرم»هم به پای بازویت به فکر موی حسینی ولی چه سخت شده بـلـنـد کـردن شـانـه؛ بـرای بـازویت برای جان به لب آوردن علی کافیست مـرور هـر شـبـۀ مـاجـرای بازویت |